جامم بشکست از جلال الدین محمد مولوی غزل 600

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

جامم بشکست ای جان پهلوش خلل دارد

1 جامم بشکست ای جان پهلوش خلل دارد در جمع چنین مستان جامی چه محل دارد

2 گر بشکند این جامم من غصه نیاشامم جامی دگر آن ساقی در زیر بغل دارد

3 جامست تن خاکی جانست می پاکی جامی دگرم بخشد کاین جام علل دارد

4 ساقی وفاداری کز مهر کله دارد ساقی که قبای او از حلم تگل دارد

5 شادی و فرح بخشد دل را که دژم باشد تیزی نظر بخشد گر چشم سبل دارد

6 عقلی که بر این روزن شد حارس این خانه خاک در او گردد گر علم و عمل دارد

7 شهمات کجا گردد آن کو رخ شه بیند کی تلخ شود آن کو دریای عسل دارد

8 از آب حیات او آن کس که کشد گردن در عین حیات خود صد مرگ و اجل دارد

9 خورشید به هر برجی مسعود و بهی باشد اما کر و فر خود در برج حمل دارد

10 جز صورت عشق حق هر چیز که من دیدم نیمیش دروغ آمد نیمیش دغل دارد

11 چندان لقبش گفتم از کامل و از ناقص از غایت بی‌مثلی صد گونه مثل دارد

عکس نوشته
کامنت
comment