-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اشکم ز دل چو شعله فروزان برآمده طوفانم از تنور بدینسان برآمده
2 رفتی و مضطرب ز قفایت دویده اشک چون لشکری که از پی سلطان برآمده
3 جائی بدلگشائی چشمت ندیده است تا سرمه از سواد صفاهان برآمده
4 از بسکه روزگار دنی سفله پرورست از تخم لاله خار مغیلان برآمده
5 از تیغ عمر خط تو کوتاه کی شود چون از کنار چشمه حیوان برآمده
6 معشوق خورد سال درآید بقید ضبط سروی که قد کشیده ز بستان برآمده
7 جستم بسی ز شش جهت و هفت کشورش آسودگی ز عالم امکان برآمده
8 گل گل و باده چهره سبزان هند بین در باغ حسن لاله ز ریحان برآمده
9 در آرزوی خاتم لعلت ز بس گداخت انگشتری ز دست سلیمان برآمده
10 رستائیست هر که نباشد ز شهر عشق هرچند چون کلیم ز یونان برآمده