- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اشکم از یاد لبت آب گهر می گردد آهم از شوق رخت باغ نظر می گردد
2 بسکه برگشتگی بخت منش برده ز راه قاصد از کوی تو نا آمده برمی گردد
3 خضر و شرمندگی خویش که در راه طلب عذر کاهل قدمی برگ سفر می گردد
4 سینه صافی به دلم زنگ کدورت نگذاشت زهر در ساغر اخلاص شکر می گردد
5 خاک هم از گل زخم تو نصیبی دارد تربت ما چمن لخت جگر می گردد
6 شهرت ما نظر از پاکدلی یافته است عیب ما آینه پرداز هنر می گردد
7 رخ افروخته بین آفت نظاره مپرس قطره در چشمه آیینه شرر می گردد
8 پاک بینی نه چراغی است که بی نور شود دیده گر خاک شود آینه ور می گردد
9 به تمنای تو از آتش هم سوخته اند دل اگر خاک شود دیده تر می گردد
10 بی نیازی دم افروخته ای دارد اسیر که چراغ شب و خورشید سحر می گردد