1 اشکم به گلشن دل صد پاره می رود حسرت به باغبانی نظاره می رود
2 برق نگاه گرم تو آیینه را گداخت آتش به چشم روشنی خاره می رود
3 در گلشنی که دود بجوشد ز رنگ گل خون فسرده از رگ فواره می رود
1 صبح است مست باده دوشینه هوا چاک است از تبسم گل سینه هوا
2 پر می زند چو باز شکاری قدح ز موج بال تذرو دیده در آیینه هوا
1 سیرکن نو رسیده ما را وحشت آرمیده ما را
2 ای کبوتر دچار باز شوی دیده ای نور دیده ما را
1 گردش چشم تغافل ساغر لبریز ما اشک گلگون است در راه طلب شبدیز ما
2 در شهادت رگ برآورده است هر مویی زتن نشتری دارد ز هر مژگان به کف خونریز ما