1 اشکم به گلشن دل صد پاره می رود حسرت به باغبانی نظاره می رود
2 برق نگاه گرم تو آیینه را گداخت آتش به چشم روشنی خاره می رود
3 در گلشنی که دود بجوشد ز رنگ گل خون فسرده از رگ فواره می رود
1 تا چند خبر پرسی از بیسروسامانها دیوانه کجا باشد در کوه و بیابانها
2 شوریدهتر ای قمری آشفتهتر ای مجنون او سرو گلستانها من خار بیابانها
1 دل را بسوز و درد نهان را دوا طلب چون شعله از گداختگی توتیا طلب
2 وحشت طراز نرگس مستش بهانه جوست بیگانه شو از او نگه آشنا طلب
1 من و بزمی که به مژگان نرسد خواب آنجا شود آرام می و ساغر سیماب آنجا
2 عندلیب چمنی گشته دلم کز نم اشک شعله داغ بود لاله سیراب آنجا