خورشید من که رخش از بابافغانی شیرازی غزل 137

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

خورشید من که رخش جفا گرم داشتست

1 خورشید من که رخش جفا گرم داشتست حسنش بر این خیال خطا گرم داشتست

2 در عاشقی بشورش من نیست عندلیب هنگامه را بصوت و صدا گرم داشتست

3 چون بیضه نه سپهر در آرد بزیر بال مرغی که آشیان وفا گرم داشتست

4 در چنگ زهره هست نوای غلط مرو کاین بزم را ترانه ی ما گرم داشتست

5 یک مشتریست بر در این خانه آفتاب بازار خوبی تو خدا گرم داشتست

6 تا کی دهد عنان مرادم فلک بدست حالا به تازیانه مرا گرم داشتست

7 در حیرتم که آتش صوفی برای چیست چون صفه را سماع و صفا گرم داشتست

8 تا آمدم بوادی هجران گداختم این منزل خراب هوا گرم داشتست

9 چون شمع تا نسوخت فغانی نیافت وصل مجلس از آن اوست که جا گرم داشتست

عکس نوشته
کامنت
comment