خورشید من امروز از بابافغانی شیرازی غزل 323

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

خورشید من امروز بشکل دگری باز

1 خورشید من امروز بشکل دگری باز می خورده نهان گرم ز ما می گذری باز

2 افروخته رخسار و جبین کرده عرقناک از حال دل تشنه لبان بیخبری باز

3 دانم چه نظرهاست در آندم که بشوخی پنهان ز برم می روی و می نگری باز

4 ایدل ز جنون خودی آواره ز بزمش بی فایده می سوز که بیرون دری باز

5 شاید که ز بویش دم دیگر بخود آیم ای غیر ز بالین من این گل نبری باز

6 امروز بما چشم ترحم نگشودی چونست بعشاق نداری نظری باز

7 در خون منی گرم ز اظهار وفایش بیخود سخنی گفته ام ای دیده تری باز

8 بس شیفته می بینمت امروز فغانی دانم که ز بیداد که خونین جگری باز

عکس نوشته
کامنت
comment