- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من پر کاه و غم عشق همسنگ کوه گران شد در زیر این بار اندوه و ایدل مگر میتوان شد
2 چون تیر با استقامت از قوس من بست قامت بی قامت آن قیامت قد چو تیرم کمان شد
3 چون زعفران بود و چون نی از چشم چون ارغوانم رخسار من ارغوانی بالای من ارغوان شد
4 تا شد غمش هاله دل بر مه رسد ناله دل دل رفت و دنباله دل جانم بحسرت روان شد
5 بی گوهر و بی عقیقش در آب و در آتشم من اشکم چو باران نیسان آهم چو برق یمان شد
6 ره بردم از دل بکویش دل بستم از جان بمویش عشق من و حسن رویش افسانه و داستان شد
7 در بند زلفی و خالی گشتم چو موئی و نالی گر بدر من شد هلالی زانماه لاغر میان شد
8 ما را دلی بود و جانی در بند آن آفت جان جان پای بند و پریشان دل دستگیر و نوان شد
9 در کار خود محو و ماتم اعجوبه نادراتم عقلم بطفلی چنو پیر عشقم بپیری جوان شد
10 در کویم آنماه سر مست آمد سر زلف بر دست بنشاند و بنشست و برخاست گفتی که آخر زمان شد
11 از دیده و دامنم زاد طوفان نوح از غم عشق هر دامنم همچو دریا هر دیده ام ناودان شد
12 ایدل غم عشق دیدی جان دادی و غم خریدی کفر و گل وجهل وجسمت دین ودل و عقل وجان شد
13 بی پا و بی سر چو گو باش یا پای تا سر چو گردن کان مه بمیدان دلها با تیغ و با صولجان شد
14 دل مرغ نارسته پر بود پر داد و پرواز عشقش سیمرغ قاف حقیقت طاوس باغ جنان شد
15 این طفل بی درک و دانش در مکتب پیر تعلیم شاگردی درس غم کرد صاحبدل و نکته دان شد
16 کرد آنکه از مسلک سر سیر صفای مجرد استاد ارشاد جبریل شاگرد پیر مغان شد