1 ای یار قلندر خراباتی من با من تو به بند دامن اندر دامن
2 من نیز قلندرانه در دادم تن هر دو به خرابات گرفتیم وطن
1 آنرا که خدا از قلم لطف نگارد شاید که به خود زحمت مشاطه نیارد
2 مشاطه چه حاجت بود آن را که همی حسن هر ساعت ماهی ز گریبانش برآرد
1 احسنت و زه ای نگار زیبا آراسته آمدی بر ما
2 امروز به جای تو کسم نیست کز تو به خودم نماند پروا
1 ما را ز مه عشق تو سالی دگر آمد دور از ره هجر تو وصالی دگر آمد
2 در دیده خیالی که مرا بد ز رخ تو یکباره همه رفت و خیالی دگر آمد