1 مرا جان و دل نزد آن سرکش است که جان بوسه بر خنجرش میدهد
2 ز سرگشتگی دان تو این دردسر که گردون بد اخترش میدهد
3 چو درد سر خلق او میکشد فلک نیز درد سرش میدهد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 کراست زهره که با این دل ز صبر نفور در افکند سخنی از وداع نیشابور
2 اگر چه می شنود ناله غراب و لیک چگونه فهم کند آدمی زبان طیور
1 حلقه زلف یار ، دام بلاست دل درو بسته ایم عین خطاست
2 کار دل بهتر است کو شب و روز در تماشا گه نسیم صباست
1 نقش هر دولت که آن بر هفت منظر یافتند نظم هر صورت که آن در چار گوهر یافتند
2 چون مرصع شد بهم فهرست آن مجموع را در کلاه مر زبان هفت کشور یافتند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به