- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غمم به عیش درآمیخت عشق رنگ آمیز کنون نه هست غمم کند و نی نشاطم تیز
2 دلم به بام و در یار می رود هر دم تو ای تن به زمین مانده در دلم آویز
3 دلم به غمزه جادووشی در افتادست که با جهانش سر فتنه است و رستاخیز
4 به ذوق آن که دلش مایل وفا گردد لبالب است دهانم ز حرف مهرانگیز
5 عروس، بی نسب آید به حجله داماد قرار مهر گرانست اگرچه نیست جهیز
6 نویسم ار به صبا نامه می دود بلقیس حریف جام جمم از که می کنم پرهیز
7 اگرچه شحنه ز مریخ تندخوی ترست به ساز زهره خورد می «نظیری » شب خیز