-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خاک توام مرا چه خوری خون به دوستی جان منی مرا مکش اکنون به دوستی
2 ای تازه گل که چون ملی از تلخی و خوشی چند از درون به خصمی و بیرون به دوستی
3 مانی به ماه نو که بشیبم چو بینمت چون شیفته شوم کنی افسون به دوستی
4 خونم همی خوری که تو را دوستم بلی ترک اینچنین کند که خورد خون به دوستی
5 تو دشمنی نه دوست که بر جان من کنند ترکان غمزهٔ تو شبیخون به دوستی
6 سرهای گردنان به شکر میبرد لبت کان لب نهان کشی است چو گردون به دوستی
7 خاقانی از تو چشم چه دارد به دشمنی چون میکنی جفای دگرگون به دوستی