دوشم انیس خلوت گرمابه از فضولی بغدادی غزل 165

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

دوشم انیس خلوت گرمابه یار شد

1 دوشم انیس خلوت گرمابه یار شد هر موی بر تنم مژه اشکبار شد

2 آب حیات من بزمین قطره قطره ریخت صرف ره محبت آن گلعذار شد

3 پیکان او که در تن سوزان نهفته بود بگداخته ز هر طرفی آشکار شد

4 جسمم ز تاب شعله شمع جمال تو سر تا قدم پر آبله آبدار شد

5 پیرایه خواست حسن طرب رشته تنم از بهر حلیه تار در شاهوار شد

6 از درج تن بهر سر مو صدهزار در شکرانه وصال به محفل نثار شد

7 تنها نه اشک ماست فضولی روان ازو هر کس که دید سرو قدش بی قرار شد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر