فریفت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1312

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

فریفت یار شکربار من مرا به طریق

1 فریفت یار شکربار من مرا به طریق که شعر تازه بگو و بگیر جام عتیق

2 چه چاره آنچ بگوید ببایدم کردن چگونه عاق شوم با حیات کان و عقیق

3 غلام ساقی خویشم شکار عشوه او که سکر لذت عیش است و باده نعم رفیق

4 به شب مثال چراغند و روز چون خورشید ز عاشقی و ز مستی زهی گزیده فریق

5 شما و هر چه مراد شماست از بد و نیک من و منازل ساقی و جام‌های رحیق

6 بیار باده لعلی که در معادن روح درافکند شررش صد هزار جوش و حریق

7 روا بود چو تو خورشید و در زمین سایه روا بود چو تو ساقی و در زمانه مفیق

8 گشای زانوی اشتر بدر عقال عقول بجه ز رق جهانی به جرعه‌های رقیق

9 چو زانوی شتر تو گشاده شد ز عقال اگر چه خفته بود طایرست در تحقیق

10 همی‌دود به که و دشت و بر و بحر روان به قدر عقل تو گفتم نمی‌کنم تعمیق

11 کمال عشق در آمیزش‌ست پیش آیید به اختلاط مخلد چو روغن و چو سویق

12 چو اختلاط کند خاک با حقایق پاک کند سجود مخلد به شکر آن توقیق

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر