- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شوخ من هرگه کشاید طره چون قیر را میکند شیرازه دامان گل زنجیر را!
2 کرده استاد ازل شرح گلستان رخش از غبار خط ریحان شیوه تحریر را!
3 من شهید تیغ ابرویم برای قتل من از شکست ماه نو کن قبضه شمشیر را!
4 مانی از صورتگری بگذر که نتوان یافتن در تتبعخانه چین نقش این تصویر را!
5 از قضا من با جفا و جبر ظلمش راضیام بس که تغییری نباشد خامه تقدیر را!
6 بر دلم از زخم پیکانش اثر پیدا نشد از پر عنقا بود بال رسا این تیر را!
7 هیچ دیدستی که اندر مزرعآباد جهان مرغ معنی رام گردد دانه انجیر را
8 میزند چشمش کمان فتنه گر آرد به زه با پر یک ناوک بیداد صد نخچیر را!
9 بیش ازین الفتپرست و هم حیرانی مباش تا به کی در خواب مخمل قرعه تعبیر را؟!
10 بگذر از سودای اوهام خیال سیم و زر تا کجا خواهی کشیدن منت اکسیر را؟!
11 در بلای هجر او طغرل تحمل پیشه کن رحم نبود هیچ خوی آن جفا تخمیر را!