شوخ من هرگه کشاید طره چون از طغرل احراری غزل 7

طغرل احراری

آثار طغرل احراری

طغرل احراری

شوخ من هرگه کشاید طره چون قیر را

1 شوخ من هرگه کشاید طره چون قیر را می‌کند شیرازه دامان گل زنجیر را!

2 کرده استاد ازل شرح گلستان رخش از غبار خط ریحان شیوه تحریر را!

3 من شهید تیغ ابرویم برای قتل من از شکست ماه نو کن قبضه شمشیر را!

4 مانی از صورتگری بگذر که نتوان یافتن در تتبع‌خانه چین نقش این تصویر را!

5 از قضا من با جفا و جبر ظلمش راضی‌ام بس که تغییری نباشد خامه تقدیر را!

6 بر دلم از زخم پیکانش اثر پیدا نشد از پر عنقا بود بال رسا این تیر را!

7 هیچ دیدستی که اندر مزرع‌آباد جهان مرغ معنی رام گردد دانه انجیر را

8 می‌زند چشمش کمان فتنه گر آرد به زه با پر یک ناوک بیداد صد نخچیر را!

9 بیش ازین الفت‌پرست و هم حیرانی مباش تا به کی در خواب مخمل قرعه تعبیر را؟!

10 بگذر از سودای اوهام خیال سیم و زر تا کجا خواهی کشیدن منت اکسیر را؟!

11 در بلای هجر او طغرل تحمل پیشه کن رحم نبود هیچ خوی آن جفا تخمیر را!

عکس نوشته
کامنت
comment