🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
رشیدالدین وطواط

رشیدالدین وطواط

رشیدالدین وطواط
رشیدالدین وطواط

ای توتیای دیدهٔ من از رشیدالدین وطواط ترجیع 4

ترجیع 4 ام از 378 ترجیعات

ای توتیای دیدهٔ من خاک کوی تو

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55

1 ای توتیای دیدهٔ من خاک کوی تو کم گشته آبروی من از عشق روی تو

2 همچون نسیم خلد بود نزد من بقدر بادی که او نشان دهد از خاک کوی تو

3 ای یوسف زمانه، چو یعقوب بود کارد بمن نسیم سحرگاه بوی تو ؟

4 پشتم خمیده گشت چو چوگان ز بار غم در آرزوی آن ز نخ همچو گوی تو

5 شوریده کار گشته ام و تیره روزگار در انتظار روی تو ، مانند موی تو

6 روی تو جان فزاید و خوی تو جان برد الحق که نه لایقست بروی تو خوی تو

7 بدخو مباش ، تانبرد نزد شهریار خوی بد تو رونق روی نکوی تو

8 خسرو علاء دولت ، آن شاه روزگار افزودن شده ز دولت او جاه روزگار

9 ای فتنه گشته بر رخ خوب تو نیکویی در نیکویی نظیر تو از خلق هم توی

10 بس دل که بسته طرهٔ جعدت بچابکی بس جان که خسته دیدهٔ شوخت بجادوی

11 چون آهو، ای نگار، ز من گشته ای رمان وین بس شگفت نیست ، که با چشم آهوی

12 جسم مرا بسحر دو بادام آفتی درد مرا بلطف دو یاقوت داروی

13 آیم همیشه من بمراعات سوی تو لیکن تو از طریق مراعات یک سوی

14 روی تو خوب و خوی تو بد، این ستوده نیست ای روی خوب ، شرم نداری ز بد خوی؟

15 من مدح خوان شاهم و با من تو بد کنی و آنگه امید داری از شاه نیکوی ؟

16 خسرو علاء دولت ، آن شاه روزگار افزودن شده ز دولت او جاه روزگار

17 تا پسندی ز من سر زلف ، ای نگار من شوریده گشت چون سر زلف تو کار من

18 بر عارض تو زلف تو گشتست بی قرار زان بی قرار زلف ربودی قرار من

19 تو جفت دیگری شدی و درد جفت من تو یار دیگری شدی و هجر یار من

20 پر شد ز خون دیده کنار من ، ای نگار تا از تو ، ای نگار، تهی شد کنار من

21 در انتظار روی تو بر خاک کوی تو دردا! که شد بباد همه روزگار من

22 همچون گل بهاری و اندر فراق تو از باد سرد همچو خزان شد بهار من

23 در بی شمار اندهم و مکرمات شاه بیرون برد ز دفتر انده شمار من

24 خسرو علاء دولت ، آن شاه روزگار افزودن شده ز دولت او جاه روزگار

25 ایام حاسدان شریعت سیاه گشت احوال راعیان ضلالت تباه گشت

26 تا مقتدای دولت و تا پشتکار ملت خوارزمشاه ، اتسز خوارزمشاه گشت

27 آن خسروی ، که اهل هدی را جناب او از حادثات عالم جافی پناه گشت

28 مار از نهیب خنجر او همچو مور شد کوه از هوای هیبت او همچو کاه گشت

29 رأی بلند او بیضا همچو مهر شد عزم روان او بمضا همچو ماه گشت

30 کینش اساس مهلکهٔ بدسگال شد مهرش لباس مفخرت نیک خواه گشت

31 آن کس که گشت معتصم حبل خدمتش از چاه ذل بر آمد و با عز و جاه گشت

32 خسرو علاء دولت ، آن شاه روزگار افزودن شده ز دولت او جاه روزگار

33 آنگه که صحن معرکه درای خون شد در دست مرگ جان دلیران زبون شود

34 خون در رگ مبارز پیکار بفسرد جان در تن مقاتل غدار خون شود

35 زان بر فراخته شده رایات کارزار رایات عمرهای دلیران نگون شود

36 تن را سوی زمین و روان را سوی فلک از حربگه دلیل قضا رهنمون شود

37 شاها ، که داند آن که زتیغ و سنان تو احوال دشمنان تو آن لحظه چون شود؟

38 با زخم گرز و خنجر فیروزه فام تو صحن زمین معرکه بیجاده گون شود

39 در تارک مخالف تو و زنهاد او شمشیر تو درون شود و جان برون شود

40 خسرو علاء دولت ، آن شاه روزگار افزودن شده ز دولت او جاه روزگار

41 شاها، مخالفان تو بیچاره گشته اند از خانمان خویشتن آواره گشته اند

42 تو همچو قطب ثابت و ایشان ز بیم تو سرگشته چون کواکب سیاره گشته اند

43 از صد هزار واقعه دل خسته ماده اند وز صد هزار حادثه غم خواره گشته اند

44 دور از منافقان جناب رفیع تو از هیبت تو با دل صد پاره گشته اند

45 تا اهل دشمنی تو گشتند ، نزد عقل اهل هزار طعنه و بیغاره گشته اند

46 بر خلق بوده اند ستمگاره ، لاجرم مخذول روزگار ستم گاره گشته اند

47 یک بار نیست این که ز قهر تو دیده اند مقهور دستبرد تو صد باره گشته اند

48 خسرو علاء دولت ، آن شاه روزگار افزودن شده ز دولت او جاه روزگار

49 شاها ، جلالت تو بجوزا رسیده باد اعلام فتح تو بثریا رسیده باد

50 آن تیغ صفدری ، که بزیر رکاب تست از دست تو بتارک اعدا رسیده باد

51 آن بارگاه ، کز پی بارت کنند نصب اطناب او بساحل دریا رسیده باد

52 آن باز ، کز کف تو پرد در شکارگاه منقار او پدیدهٔ عنقا رسیده باد

53 آن چاکری ، که غایشهٔ مهر تو کشد ز آلای او بدولت والا رسیده باد

54 آن نوبتی ، که بر در عالمی تو زنند بانگش باوج گنبد خضرا رسیده باد

55 بر تخت مملکت برکات دوام تو در وارثان آدم و حوا رسیده باد

رشیدالدین وطواط از شاعران بزرگ قرن 6 هجری می باشد و سبک شعری ایشان عراقی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر ای توتیای دیدهٔ من خاک کوی تو ترجیع 4 ام از 378 ترجیعات رشیدالدین وطواط می باشد
شعر ترکیب بند قالب : ترجیع سبک : عراقی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر ای توتیای دیدهٔ من خاک کوی تو

شاعر شعر ای توتیای دیدهٔ من خاک کوی تو چه کسی است ؟

شاعر شعر ای توتیای دیدهٔ من خاک کوی تو رشیدالدین وطواط می باشد.

شعر ای توتیای دیدهٔ من خاک کوی تو در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر ای توتیای دیدهٔ من خاک کوی تو چیست ؟

قالب شعر ای توتیای دیدهٔ من خاک کوی تو ترجیع است

سبک شعر ای توتیای دیدهٔ من خاک کوی تو چیست ؟

سبک شعر ای توتیای دیدهٔ من خاک کوی تو سبک عراقی است

مضمون اصلی شعر ای توتیای دیدهٔ من خاک کوی تو چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
رشیدالدین وطواط

ای توتیای دیدهٔ من از رشیدالدین وطواط ترجیع 4

ترجیع 4 ام از 378 ترجیعات
بنر