برادر ایمنم با از نیر تبریزی لآلی منظومه 20

نیر تبریزی

آثار نیر تبریزی

نیر تبریزی

برادر ایمنم با تو در ایندشت

1 برادر ایمنم با تو در ایندشت چو نالان بلبلی برطرف گلگشت

2 خوشم با تو کنون اما دریغا که باید رفتن و واهشتن ایندشت

3 برادر چون کشم تنگت در آغوش که خود زخم است از پا تا بناگوش

4 همه پیکان و تیر آید بخوابم چو شب گیرم خیالت را در آغوش

5 برادر گلشن از تو گلخن از من ره شام و جفای دشمن از من

6 بگلگشت جنان بالیدن از تو بکنج بیکسی نالیدن از من

7 برادر غم یکی بودی چه بودی اگر درد اندکی بودی چه بودی

8 غریبی و یتیمی و اسیری از این سه گر یکی بودی چه بودی

9 برادر خواهری کش باب دلسوز بدامن پرویدستی شب و روز

10 چنان دور از تو پاکوب بلا شد که خون گرید بحالش دشمن امروز

11 برادر از جهان دل در تو بستم ز دنیا رشتۀ الفت گسستم

12 گلی ناچیده زین باغ ایدریغا ز دامان تو ببریدند دستم

13 برادر درد ها در سینه دارم که بر خود سوزم و گفتن نیارم

14 برادر رفتی و آخر ندیدی که چون شد کشته باب غمگسارم

15 برادر طاقتم بالله سر آمد بنای صیرم از پای اندر آمد

16 سری بردار و یکدم در برم گیر که قاتل در کف اینکه خنجر آمد

عکس نوشته
کامنت
comment