-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اشک گلگونم به راه وعده می کارد چراغ جلوه شمع قدی از خاک بردارد چراغ
2 هر نفس در سینه تنگم چراغان دگر با خیال او شبم تا صبح بشمارد چراغ
3 در قمار سوختن داد تماشا می زنم من دلی دارم اگر پروانه ای دارد چراغ
4 گر نباشد غیرت عاشق نقاب حسن پاک روز روشن از پر پروانه می بارد چراغ
5 از کف خاکسترم صبح امیدی می دمد شام خواب آلوده ام در زیر سر دارد چراغ
6 تیرگی از پرتو یادش گلستان من است از سویدای شبم گل در بغل دارد چراغ
7 شب ز آهم بلبل از پروانه نشناسد اسیر کس به گلشن گر برای امتحان دارد چراغ