توبهٔ من جزع و لعل و زلف و از سنایی غزنوی غزل 42

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

توبهٔ من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست

1 توبهٔ من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست دی که بودم روزه‌دار امروز هستم بت‌پرست

2 از ترانهٔ عشق تو نور نبی موقوف گشت وز مغابهٔ جام تو قندیلها بر هم شکست

3 رمزهای لعل تو دست جوانمردان گشاد حلقه‌های زلف تو پای خردمندان ببست

4 ابروی مقرونت ای دلبر کمان اندر کشید ناوک مژگانت ای جانان دل و جانم بخست

5 با چنان مژگان و ابرو با چنان رخسار و لب بود نتوان جز صبور و عاشق و مخمور و مست

6 پارسایی را بود در عشق تو بازار سست پادشاهی را بود در وصل تو مقدار پست

7 جز برای تو نسازم من ز فرق خویش پای جز به یاد تو نیارم سوی رطل و جام دست

8 شادی و آرام نبود هر کرا وصل تو نیست هر کرا وصل تو باشد هر چه باید جمله هست

عکس نوشته
کامنت
comment