- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
قوله تعالی: وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ (۸۳) و از هم دینان نوح، ابراهیم است. ,
إِذْ جاءَ رَبَّهُ که خدای خویش را آمد، بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (۸۴) بدلی رسته از گمان و انبازن. ,
إِذْ قالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ آن گه که فرمود پدر خویش را و کسان خویش را: ,
ما ذا تَعْبُدُونَ (۸۵) این چه چیز است که میپرستید؟ ,
أَ إِفْکاً آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ (۸۶) بدروغ خدایان فرود از اللَّه میخواهید. ,
فَما ظَنُّکُمْ بِرَبِّ الْعالَمِینَ (۸۷) چه پندارید و ظن چه برید بخداوند جهانیان ؟ ,
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ (۸۸) نگرستنی در نگرست در شمار نجوم بفریب و دستان. ,
8 فَقالَ إِنِّی سَقِیمٌ (۸۹) گفت من بیمار میخواهم شد. فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ (۹۰) برگشتند ازو و برو پشت کردند.
فَراغَ إِلی آلِهَتِهِمْ با خدایان ایشان گشت پنهان، فَقالَ أَ لا تَأْکُلُونَ (۹۱) گفت چیزی نخورید؟ ,
ما لَکُمْ لا تَنْطِقُونَ (۹۲) چرا سخن نگوئید؟ ,
فَراغَ عَلَیْهِمْ ضَرْباً در گشت بر ایشان پنهان از ان قوم بزخم، بِالْیَمِینِ (۹۳) بآن سوگند که داشت راست کردن آن را. ,
12 فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ روی دادند باو، یَزِفُّونَ (۹۴) و دوستند درو. قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ (۹۵) ابراهیم گفت میپرستید آنچه میتراشید؟
وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ (۹۶) و اللَّه هم شما را آفریده و هم آنچه شما میکنید. ,
قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیاناً گفتند بنائی کنید او را، فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ (۹۷) و در آتش او کنید او را. ,
فَأَرادُوا بِهِ کَیْداً دستان ساختنی خواستند ابراهیم را، فَجَعَلْناهُمُ الْأَسْفَلِینَ (۹۸) و ما ایشان را زیر آوردیم و کم. ,
وَ قالَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلی رَبِّی ابراهیم گفت بخداوند خویش میروم، سَیَهْدِینِ (۹۹) او خود راه نجات و کفایت مرا نماید. ,
رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ (۱۰۰) خداوند من! مرا پسری ده از نیکان. ,
فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ (۱۰۱) بشارت دادیم او را بپسری زیرک. ,
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ چون پسر فرا کار رسید، قالَ یا بُنَیَّ گفت ای پسر من، إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ من میبینم در خواب، أَنِّی أَذْبَحُکَ که میفرمایند مرا که ترا گلو باز برم، فَانْظُرْ ما ذا تَری در نگر که در دل خویش چه بینی؟ ,
قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ گفت ای پدر بکن آنچه میفرمایند ترا، سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ (۱۰۲) آری مرا اگر خدای خواهد از شکیبایان یابی، فَلَمَّا أَسْلَما چون هر دو تن بدادند و خویشتن را بفرمان سپردند، وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ (۱۰۳) و پدر پیشانی او را بر زمین زد. ,
وَ نادَیْناهُ أَنْ یا إِبْراهِیمُ (۱۰۴) خواندیم او را که یا ابراهیم: قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا راست کردی خواب را که دیده بودی، إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (۱۰۵) ما چنین پاداش دهیم چنو نکوکاران را. ,
إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ (۱۰۶) اینست آن آزمایش آشکارا. ,
وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ (۱۰۷) باو فروختیم او را بکشتنیی بزرگوار پذیرفته شایسته. ,
وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ (۱۰۸) سَلامٌ عَلی إِبْراهِیمَ (۱۰۹) گذاشتیم برو درود در میان پسینان که میگویند: ابراهیم علیه السلام. ,
25 کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (۱۱۰) پاداش چنین کنیم چنو نکوکاران را. إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (۱۱۱) که او از بندگان گرویدگان ما بود.
وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ بشارت دادیم او را به اسحاق، نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ (۱۱۲) پیغامبری از نیکان. ,
وَ بارَکْنا عَلَیْهِ وَ عَلی إِسْحاقَ و برکت کردیم برو و بر اسحاق، وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِما و از فرزندان ایشان، مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِینٌ (۱۱۳) هم گرویده نیکوکارست و هم ناگرویده ستمکار بر خویشتن آشکارا. ,
وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلی مُوسی وَ هارُونَ (۱۱۴) سپاس نهادیم بر موسی و هارون. ,
وَ نَجَّیْناهُما وَ قَوْمَهُما مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ (۱۱۵) و رهانیدیم ایشان را هر دو و کسان ایشان را از ان اندوه بزرگ. ,
وَ نَصَرْناهُمْ و دست گرفتیم ایشان را، فَکانُوا هُمُ الْغالِبِینَ (۱۱۶) تا ایشان بیامدند و دشمن شکستند. ,
وَ آتَیْناهُمَا الْکِتابَ الْمُسْتَبِینَ (۱۱۷) و دادیم ایشان را نامه راستی و درستی را سخت پیدا. ,
وَ هَدَیْناهُمَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ (۱۱۸) و راه نمودیم ایشان را هر دو بر راه راست. ,
وَ تَرَکْنا عَلَیْهِما فِی الْآخِرِینَ (۱۱۹) سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ (۱۲۰) و گذاشتیم بر ایشان هر دو در پسینان جهانیان ,
34 درود بر موسی و هارون. إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (۱۲۱) ما پاداش چنین کنیم چنان نکوکاران را
إِنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (۱۲۲) که ایشان هر دو از بندگان گرویدگان ما بودند. ,
وَ إِنَّ إِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (۱۲۳) الیاس از فرستادگان ما بود. ,
إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ (۱۲۴) قوم خویش را گفت از دروغ به نپرهیزید؟ ,
أَ تَدْعُونَ بَعْلًا بعل را خدای میخوانید، وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِینَ (۱۲۵) و نیکو آفرینتر آفریدگان میبگذارید؟! ,
اللَّهَ رَبَّکُمْ وَ رَبَّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ (۱۲۶) اللَّه خداوند شماست و خداوند پدران پیشینان شما. ,
فَکَذَّبُوهُ دروغ زن گرفتند او را، فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ (۱۲۷) اکنون حاضر کردگاناند در آتش. ,
إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (۱۲۸) مگر بندگان خدای که بدل او را راست بودند از قوم او وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ (۱۲۹) سَلامٌ عَلی إِلْیاسِینَ (۱۳۰) گذاشتیم برو در پسینان درود بر الیاس تا جهان بود میگویند: الیاس علیه السلام. ,
42 إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (۱۳۱) ما پاداش چنین کنیم چنو نکوکاران را. إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (۱۳۲) که او از بندگان گرویدگان ما بود.
وَ إِنَّ لُوطاً لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (۱۳۳) لوط از فرستادگان ما بود. ,
إِذْ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ (۱۳۴) رهانیدیم او را و کسان او را همگان. ,
45 إِلَّا عَجُوزاً فِی الْغابِرِینَ (۱۳۵) مگر پیر زنی در بازماندگان. ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ (۱۳۶) پس دمار برآوردیم از دیگران.
وَ إِنَّکُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیْهِمْ مُصْبِحِینَ (۱۳۷) وَ بِاللَّیْلِ و شما میروید بر ایشان بروز و شب. ,
أَ فَلا تَعْقِلُونَ (۱۳۸) در نمییاوید ؟ ,