-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 علاقه ام ز تو نگسسته وز حیات بریده تو پا مکش ز سرم گر طبیب دست کشیده
2 لبت بروی کسی وا نمی شود به تبسم نمک فروش باین نخوت و غرور که دیده
3 چنانکه سایه ز پرواز مرغ می رود از جا مرا ربوده ز جا از رخم چو رنگ پریده
4 اگر زدرد اسیران خویشتن نشد آگه چراست زلف ترا پیچ و تاب مار گزیده
5 کسیکه دیدن دردی است روشنائی چشمش زمیل خار مغیلان بدیده سرمه کشیده
6 زدرس و بحث چو کیفیتی نیافت بجا بود کتاب داده اگر شیخ شهر و باده خریده
7 ز کنجکاوی مژگان بچشم تو خوانم کسی بغور سخن در جهان چو ما نرسیده
8 باین طریق خرد آزموده تیغ زبان را که ربط محکم خود راز گفتگوی بریده
9 کلیم ناله ما کی رسد بگوش غرورش کسیکه زاری دلها ز زلف خود نشنیده