-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سوگند من شکستی، عهدم به باد دادی با این ستیزه رویی روز و شبم به یادی
2 گفتی: چو کارت افتد من دستگیر باشم خود با حکایت من دیگر نیوفتادی
3 چستی نمودم، ای جان، در کار عشق اول سودی نداشت با تو چیستی و اوستادی
4 چون دیده و دل من گشتند فتنهٔ تو آب اندران فگندی آتش از آن نهادی
5 هم سرو لالهرویی، هم ماه مشک مویی هم ترک تند خویی، هم شاه حورزادی
6 روی تو شمع گیتی چون مهر نیم روزان بوی تو راحت جان چون باد بامدادی
7 شادی کنی چو بینی ما را بغم نشسته ای اوحدی غلامت،خوش میروی بشادی!