- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نگار من که بلب جان دهد جهانی را ببوسه یی بخرد از تو نیم جانی را
2 میان وصل و فراقش ز بهر ما سخنست دو پادشا بخصومت خورند نانی را
3 میان دایره روی او ز خال سیاه که نقطه زد ز دل لاله ارغوانی را
4 رخان آن شه خوبان نگر مگو دیگر دو آفتاب کجا باشد آسمانی را
5 چو خوان لطف شود عام از میانه مرا مران که از مگسی چاره نیست خوانی را
6 بتن ز خوردن اندوه او شدم لاغر بغم ز گوشت جدا کردم استخوانی را
7 برید دولت از آن حضرتم پیام آورد خلاصه این که بگویند مر فلانی را
8 اگر تو کم کنی از خود منت زیاده کنم درین معامله سودیست هر زیانی را
9 خطاست همچو سگ کوی هر دری بودن چو پرده باش و ملازم شو آستانی را
10 ز خاکدان در ماست سیف فرغانی ز بلبلی نبود چاره گلستانی را