- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیوانه ام مرا سخن واژگون بسست در نامه ام حکایت عشق و جنون بسست
2 یکچند نیز ناله ی ما می توان شنید ای مست عیش زمزمه ی ارغنون بسست
3 بهر هلاک خویش چه آیم به بزم تو؟ این یک نظر که می نگرم از برون بسست
4 تا چند رنج خاطرم از دیدن رقیب عمری بدرد دل گذراندم کنون بسست
5 فرخنده ساز یکرهم ای بخت خانه سوز عمری ز ناکسی تو بودم زبون بسست
6 انگیز کشتنم کن اگر دوستی رفیق رسوا شدم بدفع جنونم فسون بسست
7 باز این چه شیونست فغانی بدشت و کوه چشمی نماند کز تو نشد غرق خون بسست