عاشقی رونق ز اطوار من از فضولی بغدادی غزل 102

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

عاشقی رونق ز اطوار من حیران گرفت

1 عاشقی رونق ز اطوار من حیران گرفت عشق از فرهاد صورت یافت از من جان گرفت

2 تا در آرد نقش شیرین را بمهمانی درو خانه در بیستون فرهاد سرگردان گرفت

3 گر سر دعوی ندارد بهر خون کوهکن بیستون را صورت شیرین چرا دامان گرفت

4 نیست لاله کوهکن انداخت سوی بیستون سینه پر خون که از داغ دل سوزان گرفت

5 گر چه مشکل بود بر فرهاد کار بیستون جان شیرین داد بر خود کار را آسان گرفت

6 دل بخون شد غرق با تیر تو از سوز درون سوخت در تن آتشی از شعله در پیکان گرفت

7 دید سرگردانی سیاح صحرای امید بهر آسایش فضولی دامن حرمان گرفت

عکس نوشته
کامنت
comment