- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عاشقی رونق ز اطوار من حیران گرفت عشق از فرهاد صورت یافت از من جان گرفت
2 تا در آرد نقش شیرین را بمهمانی درو خانه در بیستون فرهاد سرگردان گرفت
3 گر سر دعوی ندارد بهر خون کوهکن بیستون را صورت شیرین چرا دامان گرفت
4 نیست لاله کوهکن انداخت سوی بیستون سینه پر خون که از داغ دل سوزان گرفت
5 گر چه مشکل بود بر فرهاد کار بیستون جان شیرین داد بر خود کار را آسان گرفت
6 دل بخون شد غرق با تیر تو از سوز درون سوخت در تن آتشی از شعله در پیکان گرفت
7 دید سرگردانی سیاح صحرای امید بهر آسایش فضولی دامن حرمان گرفت