شراب عشقم اندر کام جان شد از فیض کاشانی غزل 314

فیض کاشانی

آثار فیض کاشانی

فیض کاشانی

شراب عشقم اندر کام جان شد

1 شراب عشقم اندر کام جان شد ز جانم چشمهٔ حکمت روان شد

2 ز ترک کام کام دل گرفتم چو در دوزخ شدم دوزخ چنان شد

3 ز خواهش چون گذشتی در بهشتی مکرر من چنین کردم چنان شد

4 چو دل دید آنجهان بیزار شد زین ز حق آگه چو شد زان هم جهان شد

5 جهان شد زینجهان و از جهان دل فراز هر مکان و لامکان شد

6 بخدمت از بزرگان میتوان ربود بهمت از ملایک می‌توان شد

7 بنام دوست از خود میتوان رفت بیاد دوست بی‌خود می‌توان شد

8 بفکر عشقبازی دیر افتاد دریغا عمر فیض اکثر زیانشد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر