-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شراب عشقم اندر کام جان شد ز جانم چشمهٔ حکمت روان شد
2 ز ترک کام کام دل گرفتم چو در دوزخ شدم دوزخ چنان شد
3 ز خواهش چون گذشتی در بهشتی مکرر من چنین کردم چنان شد
4 چو دل دید آنجهان بیزار شد زین ز حق آگه چو شد زان هم جهان شد
5 جهان شد زینجهان و از جهان دل فراز هر مکان و لامکان شد
6 بخدمت از بزرگان میتوان ربود بهمت از ملایک میتوان شد
7 بنام دوست از خود میتوان رفت بیاد دوست بیخود میتوان شد
8 بفکر عشقبازی دیر افتاد دریغا عمر فیض اکثر زیانشد