عشقم دلیل شد بسوی دوست راه از سیف فرغانی غزل 369

سیف فرغانی

آثار سیف فرغانی

سیف فرغانی

عشقم دلیل شد بسوی دوست راه دیدم

1 عشقم دلیل شد بسوی دوست راه دیدم از خویشتن بدر شدم آن بارگاه دیدم

2 علمی و عالمی را کآوازه می شنودم ناخوانده درس گفتم و نارفته راه دیدم

3 دنیا بدید طبع چو خر در رمید و گفتا اینجا کنم درنگ که آب و گیاه دیدم

4 عالم بساط بازی شطرنج امتحانست من رخ بدین طرف نکنم زآنکه شاه دیدم

5 چون روی جانم از طرف خود بکشت او را زآن پس بهر طرف که بکردم نگاه دیدم

6 امروز بر سریر سعادت رسید پایم کز تاج وصل او سر خود (را) کلاه دیدم

7 ای خورده نان خشک امل روزه گیر و بنشین من عید می کنم پس ازین زآنکه ماه دیدم

8 دیدم گناه غفلت خود را عذاب دوری اکنون بهشتیم که جزای گناه دیدم

9 در بوته مجاهده گشتم چو سیم صافی اکنون زغش خویش برستم که کاه دیدم

10 خوش خوش دلم بر انفس و آفاق مطلع شد اکنون رسم بخدمت شه چون سپاه دیدم

11 چون یوسفم عزیز و مکرم بمصر وصلش اکنون بتخت ملک رسیدم که چاه دیدم

12 آن جام وصل وآن رخ زیبا که بود امیدم بی امتناع خوردم و بی اشتباه دیدم

13 دولت بصدر صفه الاالهم رسانید از بس که آستان و در لا اله دیدم

عکس نوشته
کامنت
comment