-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 داده عشقم باده نابی که میسوزد مرا خوردهام از جام خضر آبی که میسوزد مرا
2 شب فغانم رفته بود از یاد مطرب صبحدم زد به تار چنگ مضرابی که میسوزد مرا
3 تازه عاشق گشتهام چشمم ز خون دل پر است باز در جو کردهام آبی که میسوزد مرا
4 قبله بتخانه را گویند ابروی بت است در نماز این است محرابی که میسوزد مرا
5 شد مقیم گوشه ویرانهای بر یاد دوست یافت قدسی گنج نایابی که میسوزد مرا