- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز سوز عشق من جانت بسوزد همه پیدا و پنهانت بسوزد
2 ز آه سرد و سوز دل حذر کن که اینت بفسرد وانت بسوزد
3 مبر نیرنگ و دستان پیش آن کو به صد نیرنگ و دستانت بسوزد
4 به دست خویشتن شمعی میفروز که هر ساعت شبستانت بسوزد
5 چه داری آتشی در زیر دامان کز آن آتش گریبانت بسوزد
6 دل اندر وصل من بستی و ترسم که ناگه تاب هجرانت بسوزد
7 ندارد سودت آن گاهی که گوئی عبید آن نامسلمانت بسوزد