- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عمر دراز من که پریشان گذشته است در آرزوی گیسوی جانان گذشته است
2 ذوق وصال اگر نشناسیم دور نیست اوقات ما همیشه به هجران گذشته است
3 داریم آتشی ز تو در دل که سوختست غیر تو هر که در دل سوزان گذشته است
4 در دل گذشته است خیال اجل مرا هر جا که ذکر غمزه جانان گذشته است
5 بگذر طبیب از سر درمان درد من بیمار درد عشق ز درمان گذشته است
6 هر دم بناوک تو که در جان گرفته جا دل میل می کند مگر از جان گذشته است
7 زاهد ز ما مجو سر و سامان که مست عشق ز اندیشه بی سر و سامان گذشته است
8 افغان ز چرخ گر گذرانی چه فایده چون کار تو فضولی از افغان گذشته است