عمر دراز من که پریشان گذشته از فضولی بغدادی غزل 65

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

عمر دراز من که پریشان گذشته است

1 عمر دراز من که پریشان گذشته است در آرزوی گیسوی جانان گذشته است

2 ذوق وصال اگر نشناسیم دور نیست اوقات ما همیشه به هجران گذشته است

3 داریم آتشی ز تو در دل که سوختست غیر تو هر که در دل سوزان گذشته است

4 در دل گذشته است خیال اجل مرا هر جا که ذکر غمزه جانان گذشته است

5 بگذر طبیب از سر درمان درد من بیمار درد عشق ز درمان گذشته است

6 هر دم بناوک تو که در جان گرفته جا دل میل می کند مگر از جان گذشته است

7 زاهد ز ما مجو سر و سامان که مست عشق ز اندیشه بی سر و سامان گذشته است

8 افغان ز چرخ گر گذرانی چه فایده چون کار تو فضولی از افغان گذشته است

عکس نوشته
کامنت
comment