جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

رفت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1346

غزل 1346 ام از 6329 غزلیات

رفت عمرم در سر سودای دل

🌙 حالت شب شماره بیت
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8

1 رفت عمرم در سر سودای دل وز غم دل نیستم پروای دل

2 دل به قصد جان من برخاسته من نشسته تا چه باشد رای دل

3 دل ز حلقه دین گریزد زانک هست حلقه زلفین خوبان جای دل

4 گرد او گردم که دل را گرد کرد کو رسد فریادم از غوغای دل

5 خواب شب بر چشم خود کردم حرام تا ببینم صبحدم سیمای دل

6 قد من همچون کمان شد از رکوع تا ببینم قامت و بالای دل

7 آن جهان یک تابش از خورشید دل وین جهان یک قطره از دریای دل

8 لب ببند ایرا به گردون می‌رسد بی‌زبان هیهای دل هیهای دل

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر رفت عمرم در سر سودای دل

شاعر شعر رفت عمرم در سر سودای دل چه کسی است ؟

شاعر شعر رفت عمرم در سر سودای دل جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر رفت عمرم در سر سودای دل در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر رفت عمرم در سر سودای دل چیست ؟

قالب شعر رفت عمرم در سر سودای دل غزل است

مضمون اصلی شعر رفت عمرم در سر سودای دل چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.