رفت عمرم از جلال الدین محمد مولوی غزل 1346

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

رفت عمرم در سر سودای دل

1 رفت عمرم در سر سودای دل وز غم دل نیستم پروای دل

2 دل به قصد جان من برخاسته من نشسته تا چه باشد رای دل

3 دل ز حلقه دین گریزد زانک هست حلقه زلفین خوبان جای دل

4 گرد او گردم که دل را گرد کرد کو رسد فریادم از غوغای دل

5 خواب شب بر چشم خود کردم حرام تا ببینم صبحدم سیمای دل

6 قد من همچون کمان شد از رکوع تا ببینم قامت و بالای دل

7 آن جهان یک تابش از خورشید دل وین جهان یک قطره از دریای دل

8 لب ببند ایرا به گردون می‌رسد بی‌زبان هیهای دل هیهای دل

عکس نوشته
کامنت
comment