سیف فرغانی

سیف فرغانی

سیف فرغانی
سیف فرغانی

جانم از عشقت پریشانی گرفت از سیف فرغانی غزل 124

غزل 124 ام از 736 غزلیات

جانم از عشقت پریشانی گرفت

1 جانم از عشقت پریشانی گرفت کارم از هجر تو ویرانی گرفت

2 وصل تو دشوار یابد چون منی مملکت نتوان بآسانی گرفت

3 گر سعادت یار باشد بنده را سهل باشد ملک و سلطانی گرفت

4 دست در زلفت بنادانی زدم مار را کودک بنادانی گرفت

5 دوست بی همت نگردد ملک کس ملک بی شمشیر نتوانی گرفت

6 حسن رویت ای صنم آفاق را راست چون دین مسلمانی گرفت

7 بر سر بالین عشاقت بشب خواب چون بلبل سحرخوانی گرفت

8 گفتمت کامم بده، گفتی بطنز من بدادم گر تو بتوانی گرفت

9 دربهای وصل اگر جان میخوهی راضیم چون نرخش ارزانی گرفت

10 اینچنین ملکی که سلطان را نبود چون تواند سیف فرغانی گرفت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر جانم از عشقت پریشانی گرفت

شاعر شعر جانم از عشقت پریشانی گرفت چه کسی است ؟

شاعر شعر جانم از عشقت پریشانی گرفت سیف فرغانی می باشد.

شعر جانم از عشقت پریشانی گرفت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر جانم از عشقت پریشانی گرفت چیست ؟

قالب شعر جانم از عشقت پریشانی گرفت غزل است

مضمون اصلی شعر جانم از عشقت پریشانی گرفت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر باحال, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر باحال, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی است.