1 جانم از عشق تو می بخروشد دلم از انده تو می جوشد
2 این همه نامهٔ حسرت خواند و آن همه جامهٔ محنت پوشد
3 شخص رنجورم از دست فراق زهر بر یاد تو چون می نوشد
4 شادم از عشق تو ، هر چند دلم باغم عشق بجان می کوشد
5 گر بمانیم ز عشقت ، یارا کس بهسیم سرهمان نفروشد