- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عقل و جانم برد شوخی آفتی عیارهای باد دستی خاکیی بی آبی آتشپارهای
2 زین یکی شنگی بلایی فتنهای شکر لبی پای بازی سر زنی دردی کشی خونخوارهای
3 گه در ایمان از رخ ایمان فزایش حجتی گاه بر کفر از دو زلف کافرش پتیارهای
4 کی بدین کفر و بدین ایمان من تن در دهد هر کرا باشد چنان زلف و چنان رخسارهای
5 هر زمان در زلف جان آویز او گر بنگری خون خلقی تازه یابی در خم هر تارهای
6 هر زمان بینی ز شور زلف او برخاسته در میان عاشقان آوازهٔ آوارهای
7 نقش خود را چینیان از جان همی خدمت کنند نقش حق را آخر ای مستان کم از نظارهای