1 بخور من بود دود درمنه چنین باشد کسی را کو درم نه
2 چو بی سیمم ولی دایم به شکرم تقاضا گر ملازم بر درم نه
3 اگر گردون به کام من نگردد چه گویی بردهٔ خود بر درم نه
1 تا گل لعل روی بنمودست بلبل از خرمی نیاسودست
2 دیرگاهست تا چو من بلبل عاشق بوستان و گل بودست
1 سوال کرد دل من که دوست با تو چه کرد چرات بینم با اشک سرخ و با رخ زرد
2 دراز قصه نگویم حدیث جمله کنم هر آنچه گفت نکرد و هر آنچه کشت نخورد