میر شکار از جلال الدین محمد مولوی غزل 1118

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

میر شکار من که مرا کرده‌ای شکار

1 میر شکار من که مرا کرده‌ای شکار بی‌تو نه عیش دارم و نه خواب و نه قرار

2 دلدار من تویی سر بازار من تویی این جمله جور بر من مسکین روا مدار

3 ای آنک یار نیست تو را در جهان عشق من در جهان فکنده که ای یار یار یار

4 درده از آن شراب که اول بداده‌ای زان چشم‌های مست تو بشکن مرا خمار

5 از آسمان فرست شرابی کز آن شراب اندر زمین نماند یک عقل هوشیار

6 روزی هزار کار برآری به یک نظر آخر یکی نظر کن و این کار را برآر

عکس نوشته
کامنت
comment