گل داغم از رنگ و بو می از اسیر شهرستانی غزل 757

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

گل داغم از رنگ و بو می گریزم

1 گل داغم از رنگ و بو می گریزم چو نومیدی از آرزو می گریزم

2 گریزانش از خویش کی می توان دید چو می بینمش پیش از او می گریزم

3 گلستان بی آبرو غرق خون باد من از حسن اظهار جو می گریزم

4 به بیگانه ای کرده ام آشنایی که از خود ز سودای او می گریزم

5 اسیرم دماغ شکایت ندارم چو دل سرکند گفتگو می گریزم

عکس نوشته
کامنت
comment