-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یاور من تویی بکن بهر خدای یاریی نیست تو را ضعیفتر از دل من شکاریی
2 نای برای من کند در شب و روز نالهای چنگ برای من کند با غم و سوز زاریی
3 کی بفشاردی مرا دست غمی و غصهای گر تو مرا به عاطفت در بر خود فشاریی
4 دیده همچو ابر من اشک روان نباردی گر تو ز ابر مرحمت بر سر من بباریی
5 دست دراز کردمیگوش فلک گرفتمی گر سر زلف خویش را تو به کفم سپاریی
6 از سر ماه من کله بستدمی ربودمی گر تو شبی به لطف خود خوش سر من بخاریی
7 حق حقوق سابقت حق نیاز عاشقت حق زروع جان من کش تو کنی بهاریی
8 حق نسیم بوی تو کان رسدم ز کوی تو حق شعاع روی تو کو کندم نهاریی
9 تا که نثار کردهای از گل وصل بر سرم بر کف پای کوششم خار نکرد خاریی
10 دارد از تو جزو و کل خرمیی و شادیی وز رخ تو درخت گل خجلت و شرمساریی
11 ای لب من خموش کن سوی اصول گوش کن تا کند او به نطق خود نادره غمگساریی