دل من هر نفسی از تو تجلّی طلبد از شمس مغربی غزل 90

شمس مغربی

آثار شمس مغربی

شمس مغربی

دل من هر نفسی از تو تجلّی طلبد

1 دل من هر نفسی از تو تجلّی طلبد دمیده دیده مجنون رخ لیلی طلبد

2 هرکه او دیده بود چهره و بالای ترا کی ز ایزد بدعا روضه و طوبی طلبد

3 در جهان ذرّه از خال رخت خالی نیست کاو نه دیدار تو در جنّت اعلی طلبد

4 ما بدنیا طلبیدیم و بدیدیم عیان زاهد گمشده آنرا که آنرا که بعقبی طلبد

5 معنی و صورت ما صورت معنی و دلست چندا آنکه چنین صورت و معنی طلبد

6 جز که در مملکت فقر و فنا نتوان یافت صوفی آنچیز که در فقر و فنا می طلبد

7 جان من در همه ذرّات جهان یافته است آنچه موسی ز سر طور تجلی طلبد

8 در دوم مرتبه چون شکل الف میگردد پس عجب نبود اگر کس الف از با طلبد

9 مغربی دیده بدست آر پس آنگه بطلب حسن یوسف که شنیده است که اعمی طلبد

عکس نوشته
کامنت
comment