- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلم را بود از آن پیمانگسل امید یاریها به نومیدی کشید آخر همه امیدواریها
2 رقیبان را ز وصل خویش تا کی معتبر سازی مکن جانا که هست این موجب بیاعتباریها
3 به اغیار از تو این گرماختلاطیها که من دیدم عجب نبود اگر چون شمع دارم اشکباریها
4 به سد خواری مرا کشتی وفاداری همین باشد نکردی هیچ تقصیر، از تو دارم شرمساریها
5 شب غم کشت ما را یاد باد آن روز خوش وحشی که میکرد از طریق مهر ما را غمگساریها