دلم را بود از آن پیمان‌گسل از وحشی بافقی غزل 26

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

دلم را بود از آن پیمان‌گسل امید یاری‌ها

1 دلم را بود از آن پیمان‌گسل امید یاری‌ها به نومیدی کشید آخر همه امیدواری‌ها

2 رقیبان را ز وصل خویش تا کی معتبر سازی مکن جانا که هست این موجب بی‌اعتباری‌ها

3 به اغیار از تو این گرم‌اختلاطی‌ها که من دیدم عجب نبود اگر چون شمع دارم اشکباری‌ها

4 به سد خواری مرا کشتی وفاداری همین باشد نکردی هیچ تقصیر، از تو دارم شرمساری‌ها

5 شب غم کشت ما را یاد باد آن روز خوش وحشی که می‌کرد از طریق مهر ما را غمگساری‌ها

عکس نوشته
کامنت
comment