دلم پیکان او را در از ابراهیم شاهدی دده غزل 60

ابراهیم شاهدی دده

آثار ابراهیم شاهدی دده

ابراهیم شاهدی دده

دلم پیکان او را در جگر دید

1 دلم پیکان او را در جگر دید ز غمزه کار خود زیر و زبر دید

2 به تیر غمزه‌اش دل چشم میداشت بحمد الله که آخر در نظر دید

3 ز چشمش نرگس ار زد لاف مستی مگر آن مست را او بی خبر دید

4 از آن عاقل نیامد در ره عشق که این ره را سراسر پر خطر دید

5 چو با عقل و خرد کاری نشد راست به راه عشق دل کاری دگر دید

6 مکن عیب ار شود دیوانه عاشق جنون را در ره عشق او هنر دید

7 ز دنیا شاهدی یکسر گذر کرد چو اسبابش سراسر بر گذر دید

عکس نوشته
کامنت
comment