- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلم بسلسله زلف یار در بندست اگر قبول کنی حال من ترا پندست
2 زبند مهرش چون پای دل شود آزاد مرا که باسر زلفش هزار پیوندست
3 بسان لیلی بگشایی وببندی زلف ترا خبر نه (که) مجنونی اندرین بندست
4 برآوری زمن تلخ کام هر دم شور ازآنکه پسته شیرین تو شکر خندست
5 ازآرزوی رخ تو اگر بباغ روم کدام لاله برخساره تو مانندست
6 زکات خوبی خود را دمی بباغ خرام که گل بدیدن روی تو آرزومندست
7 زعاشقان تو امروزدر زمانه منم کسی که او بسلامی زدوست خرسندست
8 کسی که او اثر صبح روز وصل ندید شب فراق چه داند که تا سحر چندست
9 جواب سعدی گفتم بالتماس کسی که او هزار چو من بنده را خداوندست
10 دل مرا که شد ازدست درهمه حالی بخاک پای و سر کوی دوست سوگندست
11 چو عندلیب همی نال سیف فرغانی ازآنکه گل را ایام حسن یکچندست