1 دل من در خم زلفت گره گیر چنان شیری که افتاده به زنجیر
2 ترحم کن دمی بر فایز زار مگر در مذهبت کردم چه تقصیر
1 دلم از بس که دنبال تو گشته دل خونگشته پامال تو گشته
2 مگر در وقت مردن خون فایز ترشح کرده و خال تو گشته
1 نه قامت، تازه سرو جویبار است نه نرگس، چشم آهوی تتار است
2 حدیث سلسبیل و حور فایز بیان صحبت لبهای یار است
1 ز من گشتی جدا ای سرو آزاد نبودم یک زمانی بی تو دلشاد
2 چه کردم ای مه فایز که هرگز نه یادم کردی و نه رفتی از یاد