1 خستی دل من به غمزه ای بدر منیر چونانکه ملک سینهٔ من خست به تیر
2 در سینه و دلکنون دو پیکان دارم از سینه و دل هر دو برون آمدهگیر
1 ذوالجلال است آن که در وصف جلالش بار نیست هرچه خواهد آن کند کاری برو دشوار نیست
2 ملک او را ابتدا و انتها و عزل نیست ذات او را آفت و کیفیت و مقدار نیست
1 از زین دین عراق و خراسان مزین است این را دلیل ظاهر و حجت مبرهن است
2 حاجت نیایدش به دلیلی و حاجتی کاقبال او شناخته چون روز روشن است
1 رای ملک آرای خاتون آفتاب دیگرست بر زمین از آفتاب آسمان روشنترست
2 کرد روشن عالمی از رای ملک آرای خویش آن خداوندی که سلطان جهان را مادرست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به