1 قلبم به حدیثی که شنیدی مشکن عهدم به خطایی که ندیدی مشکن
2 تیغی که بدو فتح نمودی مفروش جامی که بدو باده کشیدی مشکن
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دلم از عشق آن بت نوشاد چند باید شکسته و ناشاد
2 چند باید ستم براین دل و جور که دل است این، نه آهن و پولاد
1 دل ز جا برد سحر مرغ سحرخیز مرا مژدهای داد خوشآهنگ و دلاویز مرا
2 گفت کآزادیخواهان دیار کشمر برگزیدند به تکریم و به تعزیز مرا
1 دارد سرهنگ شهریار محمد لطف به من، چون به یار غار محمد
2 ما و محمد دو دوستار قدیمیم کی رود از یاد دوستار، محمد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به