1 دلم خرقهای دارد از پیر عشق که گردن نپیچد ز زنجیر عشق
2 حلالست مالم به فتوای شوق مباحست خونم به تقریر عشق
3 هزیمت همان روز شد شاه عقل که در شهر تن خیمه زد میر عشق
4 اگر عاشقی ترک ایمان بگوی که جز کافری نیست توفیر عشق
5 درین باغ اگر لاله چینی و گل نخواهی شدن مرغ انجیر عشق
6 اگر نیستی چون کمان بر کژی دل خود سپر کن بر تیر عشق
7 به معقول مگرو، که ما را حدیث ز قرآن شوق است و تفسیر عشق
8 خرد را رها کن، که خواب خرد پراکنده باشد به تعبیر عشق
9 من و اوحدی در ازل خوردهایم ز بستان «قالوابلی» شیر عشق