- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلم وحشی شود رازش اگر لب بر زبان آرد زبان دام افکند تا حرف او را در بیان آرد
2 به استقبال پا انداز او از سنبل خجلت ببندد چون پری بال چمن را باغبان آرد
3 چه ممنون دلم کز شرم یادت آب می گردد گناهی گر کند آیینه رازی ترجمان آرد
4 دلم تا صبح گلبازی کند با خاک درکویی که آرام از تپیدن تحفه بهر پاسبان آرد
5 حیا گر مانعش در وعده روز است پیش از صبح فرستم قاصد آهی که شب را موکشان آرد
6 از این غافل رمیدن یافتم شرمنده تدبیرش نیاید پیش من دل تا تو را گیرد عنان آرد
7 به پروازی روم کز نکهت گل گرد برخیزد اگر باد صبا مکتوب یار از گلستان آرد
8 نه بنشیند نه دست از قبضه شمشیر بردارد به این تقریب شاید حرف قتلم بر زبان آرد
9 اسیر امروز مجنون هوای او چه کم دارد غباری در نظر موزون تر از سرو روان آرد