- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلم روانشد و جان هم ره سفر گیرد که از مسافر ره دور من خبر گیرد
2 کف غبارم و جایی رسم بدولت عشق گرم نسیم عنایت ز خاک برگیرد
3 تو نازنینی و ما دردمند درد آشام میان ما و تو صحبت چگونه در گیرد
4 ز تاب شمع رخت آتشیست در دل من که گر نفس نکشم شعله در جگر گیرد
5 بپایبوس تو آن کس رسد که چون خورشید اگر خرام کنی مقدمت بزر گیرد
6 لبت بوعده ی شیرین و خنده ی نمکین هزار نکته ی باریک بر شکر گیرد
7 کشد گلاب فغانی روان ز شیشه ی دل گرت ز ناله ی عشاق دردسر گرد