جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

دلم از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2530

غزل 2530 ام از 6329 غزلیات

دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری

1 دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری که امشب می‌نویسد زی نویسد باز فردا ری

2 قلم را هم تراشد او رقاع و نسخ و غیر آن قلم گوید که تسلیمم تو دانی من کیم باری

3 گهی رویش سیه دارد گهی در موی خود مالد گه او را سرنگون دارد گهی سازد بدو کاری

4 به یک رقعه جهانی را قلم بکشد کند بی‌سر به یک رقعه قرانی را رهاند از بلا آری

5 کر و فر قلم باشد به قدر حرمت کاتب اگر در دست سلطانی اگر در کف سالاری

6 سرش را می‌شکافد او برای آنچ او داند که جالینوس به داند صلاح حال بیماری

7 نیارد آن قلم گفتن به عقل خویش تحسینی نداند آن قلم کردن به طبع خویش انکاری

8 اگر او را قلم خوانم و اگر او را علم خوانم در او هوش است و بی‌هوشی زهی بی‌هوش هشیاری

9 نگنجد در خرد وصفش که او را جمع ضدین است چه بی‌ترکیب ترکیبی عجب مجبور مختاری

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری

شاعر شعر دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری چه کسی است ؟

شاعر شعر دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری چیست ؟

قالب شعر دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری غزل است

مضمون اصلی شعر دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر