1 سمع و بصر و لسان و دست و پایم چون او باشد به لطف او بر پایم
2 از جود وجود او وجودی دارم جاوید به آن وجود او می پایم
1 قدمی نه در آ در این دریا عین ما جو به عین ما از ما
2 هر که با ما نشست از ما شد بلکه گر قطره بود شد دریا
1 ما به عین تو دیده ایم تو را وز همه برگزیده ایم تو را
2 عاشقانه یگانه در شب و روز در کش خود کشیده ایم تو را
1 دردمندانیم و مانده بی دوا همدم و همدرد ما هم درد ما
2 غرق در دریای بی پایان شدیم غیر ما دیگر نباشد آشنا