سرم در راه آن سرو از بابافغانی شیرازی غزل 571

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

سرم در راه آن سرو خرامان خاک بایستی

1 سرم در راه آن سرو خرامان خاک بایستی بر او آمد شد آن قامت چالاک بایستی

2 در آن دم کز هوای او گرفتم شاخ گل دربر دلم چون غنچه گر بشکفت باری چاک بایستی

3 بیاد آن دهان پیوسته می بوسم لب ساغر فروغی در میم زان لعل آتشناک بایستی

4 جهانی بسته ی فتراک خود کردی بیک جولان سر آشفته من هم در آن فتراک بایستی

5 چو از خون ریختن باکی ندارد غمزه ی شوخت بجانم ناوکی زان غمزه بی باک بایستی

6 بدور حسن او منعم کنند از عشق بیدردان دریغا پند گویان مرا ادراک بایستی

7 ز باران عنایت کشت امید اسیران را برغم بخت من مشتی خس و خاشاک بایستی

8 فغانی خانه ی دل بهر او چون ساختی خالی دل پاک تو خلوتخانهٔ آن پاک بایستی

عکس نوشته
کامنت
comment